پیشنهاد فروش شما چیست؟
با مشاهده روزنامهها و مجلهها
میبینیم اغلب تبلیغات مشابه یکدیگر و بسیار عمومی هستند. همگی آنها بهطور
غیرمستقیم میگویند: «بیایید از ما بخرید، تا ما سود ببریم و ثروتمند شویم.» ولی
به این پرسش جواب نمیدهند که چرا باید از آنها خرید کنیم.
حال این تبلیغات را با تبلیغی مقایسه کنیدکه بهطور خاص،
بستهای ویژه از محصولات و خدمات را با قیمتی خاص برای افرادی خاص معرفی میکند.
چنین تبلیغی در بین دهها تبلیغ در همان زمینه متمایز خواهد شد و احتمال فروش
افزایش مییابد.
تبلیغات خود را خاص سازید
تبلیغات خاص و متفاوت همواره موردتوجه قرار میگیرد. یکی از موارد مهم برای متفاوت
بودن، ارائه قیمت و توجیه آن است. بسیاری از رقیبان قیمتها را بهراحتی در اختیار
علاقهمندان قرار نمیدهد و همچنین قیمت را توجیه نمیکنند. بارها از فروشنده
پرسیدهام چرا این پیراهن گرانتر است و او میگوید چون کیفیتش بهتر است. چنین
پاسخهایی کافی نیستند. تعریف کیفیت بهتر چیست؟
در تبلیغات خود قیمت را توجیه کنید و توضیح دهیدکه مشتری با
پرداخت قیمت، چه مزایایی بهدست خواهد آورد. همچنین حس فوریت را در مشتری
برانگیزید تا بلافاصله به خرید اقدام کند.
پیشنهاداتی که بهسرعت فروش را افزایش میدهند
وقتی مجموعه محصولات و قیمت آنها را مشخص کردید، نوبت به ارائه پیشنهادات فروش
مناسب میرسد. پیشنهادهای فروش آزمودهشدهای وجود دارند که بهمحض بهکارگیری
فروشتان را افزایش خواهند داد. برخلاف روشهایی مانند برگزاری تبلیغات دو مرحلهای،
هدف این روش فروش مستقیم محصولات است. در این روش قیمت محصول را ذکر کرده وآنرا
با اطلاعات مکمل توجیه میکنید که باعث میشود کالای شما بسیار باارزش بهنظر
برسد، سپس با ایجاد حس فوریت دلیلی به خواننده میدهید تا او فوراً با بخش فروش
تماس گرفته و این پیشنهاد فروش را از دست ندهد.
با اینکه این نوع پیشنهادات فروش معمولاً بهصورت کتبی
انجام میشوند، اما کارکنان فروش باید درباره پیشنهاد، تمام اعتراضات ممکن درباره
قیمت، محصولات یا خدمات و سایر جنبههای معامله آموزش ببینند.
انواع پیشنهادهای فروش
در این بخش به نمونههای
اثباتشدهای از پیشنهادات فروش مستقیم میپردازیم که خواننده را وادار به اقدام
سریع جهت خرید از شما میکند.
پیشنهادات با مدت محدود
این نوع پیشنهادات مدتدار، روش موردعلاقه من در فروش است. مشتریان همیشه تمایل
به تعلل دارند. آنان حتی خرید محصولاتی را که کاملاً ضروری بهنظر میرسد، به
تعویق میاندازند. با ارائه پیشنهادات با مدت زمانی محدود بر این مشکل فائق میآیید.
در پیامهای پیشنهاد فروش، دلیلی ارائه کرده و فروش ویژه را
تا مدت محدودی ادامه دهید. مثلاً به مشتری بگویید به تمام کسانی که تا پایان ساعت
کاری چهارشنبه 10 اردیبهشت سفارش خود را ثبت کنند، یک کتاب رایگان هدیه داده خواهد
شد.
آن دسته از مشتریان محصولات آموزشی من که از شهرستانها
تماس میگیرند، ابتدا بسیار پر انگیزه هستند، اما وقتی در مییابند که برای پرداخت
باید به بانک مراجعه کنند، اینکار را به تعویق انداخته و پس از چند روز به
فراموشی میسپارند. البته امکان پرداخت آنلاین در سایت وجود دارد، ولی بعضی از
مشتریان کارت بانکی با رمز دوم فعال ندارند یا از خرید اینترنتی واهمه دارند.
راهحلی یافتهام که بسیار مؤثر واقع میشود؛ بهاین ترتیب
که هرگاه مشتریان تماس میگیرند تا در مورد نحوه خرید سؤال کنند، به آنها توضیح
میدهم که نامشان و محصول درخواستی را یادداشت کردهام و یک پیشنهاد خوب برایشان
دارم. اگر تا پایان ساعت کاری همان روز وجه را پرداخت کنند، یک محصول دیگر بهعنوان
جایزه برایشان میفرستم و اگر خرید به فردا موکول شود، این جایزه به آنان تعلق
نخواهد گرفت.
چندین مشتری تا بهحال تماس گرفته و گفتهاند که بانک شلوغ
بوده و نتوانستهاند وجه را پرداخت کنند و تقاضای تمدید این فرصت را تا صبح روز
بعد کردهاند و در نهایت خرید کردهاند.
بهطور کلی خریداران وقتی درمییابند فرصت ویژهای فراهم
شده، اما بهزودی پایان خواهد یافت، تمایل بسیار بیشتری به خرید پیدا میکنند. اگر
هیچ پیشنهاد مضخصی نداشته باشیم، معمولا خرید تا حد ممکن به تعویق میافتد و در
بسیاری از موارد به فراموشی سپرده میشود.
پیشنهادات تخفیف قیمت
من شخصاً علاقهای به تخفیف قیمت محصولات ندارم، زیرا فکر میکنم تخفیف ذهنیت
نامناسبی را به مشتری منتقل میکند. زیرا وقتی خودتان فکر کنید محصول یا خدمتتان
ارزشی ندارد، حدس بزنید چه اتفاقی میافتد. بسیاری از افراد هم همین فکر را خواهند
کرد.
اما درصورتی که دلیلی موجه برای تخفیف دارید، اینگونه
پیشنهادات میتوانند مؤثر واقع شوند. مثلاً اگر کار شما فروش لپتاپ است و بهتازگی
تغییراتی در عرضه کالای خود ایجاد کرده اید، میتوانید بگویید:
ما عرضه سری جدید لپتاپها را آغاز کردهایم. اما مقادیر
زیادی از سری قبلی که کارائی بسیار خوبی دارند باقی مانده است. این اقلام هنوز هم
سیستمهای فوقالعادهای هستند. ما سرمایهگذاری سنگینی در خط جدید انجام دادهایم
و در حال حاضر میخواهیم موجودی انبار قبلی را بهسرعت به فروش برسانیم.
ما 127 لپتاپ در انبار داریم. برای بهوجود آوردن یک فرصت
بینظیر برای شما، آنها را نه به قیمت اصلی 3 میلیون تومان، بلکه برای تامین هزینههایمان
فقط با قیمت 2550 هزار تومان عرضه میکنیم.
به قیمت خاص 2550 هزار تومان دقت کنید که بسیار قابلقبولتر
از 3 میلیون تومان است. به دلیل منطقی ارائهشده برای کاهش قیمت هم توجه کنید.
پیشنهاد عرضه با تعداد محدود
پیشنهاد عرضه محدود، برای هر نوع محصول، خدمت یا قرارداد مشاوره که افراد باید
واقعاً مشتاق باشند تا آنرا بخرند، مؤثر است.
در حقیقت این روش آنقدر مؤثر است که گاهی میارزد که عرضه
خود را بهصورت هدفمند محدود کنید. بهعنوان مثال، اگر کار شما ارائه مشاوره برای
ایجاد سود بیشتر در کسبوکار است، قطعاً نمیتوانید به مشتریان نامحدودی رسیدگی
کنید. فرض کنید با محاسبه زمان لازم برای هر مشتری و زمان موردنیاز برای سایر
فعالیتها مشتمل بر بازاریابی خدماتتان به این نتیجه رسیدید که در ماه نمیتوانید
بیش از پانزده الی بیست مشتری داشته باشید. از آنجا که در هر صورت مجبورید تعداد
مشتریان خود را محدود نگه دارید پس چرا عرضه محدود را جزئی از پیشنهاد خود نسازید؟
پیشنهاد «اجازه ندهید رقبا زودتر اقدام کنند»
این نوع پیشنهادات، یکی از موفقترین پیشنهادات است که البته همیشه قابلاستفاده
نیست. در این روش با بهوجود آوردن روحیه رقابتی باعث میشوید افراد برای از دست
ندادن فرصت و بهدست آوردن محصول یا خدمات به شما هجوم آورند.
ما محصول آموزشی خاصی برای فروشندگان خدمات بیمهای تهیه
کردهایم و هر ماه تنها تعداد مشخصی از آنرا بهفروش میرسانیم و استدلال ما برای
خریداران آن است که اگر این مطالب در اختیار تمامی رقیبان باشد، روشهای آموزش
داده شده دیگر منحصربهفرد نخواهند بود. در تبلیغات خود بازاریابان بیمه را
تشویق میکنیم این بسته آموزشی را بخرند، قبل از آنکه رقیبان آنرا خریداری کنند.
این امر آنها را به اقدام بسیار سریع و بدون تصمیمگیریهای طولانی وادار میکند.
در این روش، با کمیاب ساختن کالایی که اگر بهدست رقیبان بیافتد آنها را در
موقعیت بهتری قرار خواهد داد، سود خود را افزایش میدهیم.
بناربن سعی کنید همواره پیشنهادات مشخصی برای مخاطب خود
داشته باشید. مشتریان با محصولات بیشماری احاطه شدهاند و فروش کار آسانی نیست.
ارائه یک پیشنهاد مشخص میتواند فریاند تصمیمگیری را برای مشتری آسان سازد و فروش
شما افزایش مییابد.
طبقه بندی: فروش،
برچسب ها: پیشنهاد فروش،
نیاز مشتری را بشناسید ، با
محصول یا خدماتی آن نیاز را به سرعت و به گونهای حرفهای برآورده سازید و این کار
را بلافاصله به دیگران نیز یاد بدهید. خلاقیت و نوآوری را از یاد نبرید و برای هر
کاری که میکنید دلیلی محکم و مشتریپسند داشته باشید. در این مقاله سعی دارم که
به برخی پرسشهای مشابه شما پاسخ بگویم.
در خیابان راه می روید فروشگاهی را می بینید که پارچهای بر سر در مغازهاش آویخته است: «حراج! به
علت تغییر شغل …» آیا باور میکنید؟ آیا دیگر اعتماد
میکنید؟ آیا این راهش است؟
ایجاد اطمینان در مشتریان احتمالی و جلب اعتماد آنان سختترین
کار برای کسانی است که کالا یا خدماتی را برای عرضه در بازار دارند. میگویم سختترین
کار است بخاطر آنکه پیش از هر اقدامی در خصوص آن، باید بسیار درباره آن فکر کرد و
پس از تعیین استراتژی، تکنیکها و تاکتیکهایی را آزمود و نهایتاً با برخورداری از
یک ثبات رویه آن استراتژی را به اجرا گذاشت.
جلب اعتماد مشتری راههای مختلفی دارد و با توجه به نوع کالا
یا خدماتی که ارائه میکنید، می توانید استراتژیهای مختلفی را به کار برید. اما
یک سری از کارها به نوع کالا یا خدماتی که ارائه می دهیم بستگی ندارد و به نوعی
جزو اصول ایجاد اطمینان در مشتری و جلب اعتماد او به شمار می آید. در مقاله دیگری – که در همین بخش فارسی سایت آرشیو شده است برخی از آن اصول را
برشمردهام و بارها به این نیز اشاره کردهام که بهترین کاسبهای ما آن را به صورتی
سنتی آموختهاند و خیلی سریع و حرفهای به فرزندانشان این را آموختهاند و برای همین
هم بسیار موفق بودهاند: اینترنت را به آنان بدهید و خواهید دید که ظرف چند هفته
تجارت الکترونیک را هم رونق خواهند بخشید.
در ادامه به یکی از
راههای ایجاد اطمینان و جلب اعتماد مشتری می پردازیم :
دلیل قانع کننده و مشتری پسند!
برای هر چیزی که به مشتری میگویید
یک دلیل قانعکننده داشته باشید به طوری که مطمئن هستید که او حرف شما را باور می
کند. برای اینکه شما پیش از اینکه بخواهید این استراتژی را در پیش بگیرید، لازم
است که خیلی خوب درباره آن بیاندیشید و آن را از زوایای مختلف بسنجید و امتحان
کنید. خودتان را جای مشتری بگذارید: «آیا خودم این حرف را باور میکنم؟» ببینید که
بسادگی میتوانید خودتان را و کلاهتان را قاضی کنید: «آیا من خودم این حرف را
باور میکنم؟» با این شیوه، مطمئن باشید که اگر خودتان، حرف خودتان را باور کنید
از هر لحاظ، مشتری شما نیز حرف شما را باور میکند و به این ترتیب شما یکی از
راههای جلب اعتماد مشتری را آموختهاید. حال اجازه دهید که یک مثالی بیاورم: من
فروشگاهی دارم که در آن میخواهم روی همه کالاهای آنالوگ، ۵۰ درصد تخفیف بدهم و برای این کار تا پایان ماه مهلت گذاشتهام،
– دلیل این کار کاملاً روشن است، همهی کالاهایی را که ارائه
میکنم دارند دیجیتال میشوند و من باید هرچه زودتر و بیشتر جلوی ضرر را بگیرم – اما از طرف دیگر می خواهم روی برخی از انواع دوربینهای دیجیتال
هم ۵۰ درصد تخفیف بگذارم! در اینجا مشتری
تعجب خواهد کرد و حس کنجکاویاش به او میگوید لابد خراب از آب درآمده میخواهد از
شرشان راحت شود یا اینکه از شما بپرسد چرا؟ به چه علت؟ چرا حالا؟ این مارک؟ و … در اینجاست که شما باید دلیل قانع کننده داشته باشید و اگر
حرف و پاسخ بی ربط بدهید مطمئن باشید که اعتماد مشتریتان را برای همیشه از دست دادهاید.
اگر بگویید که برای تغییر شغل روی این نوع اجناس دیجیتالی تخفیف می دهید و بعد
چنین تغییر شغلی هیچگاه رخ ندهد، چه اتفاقی می افتد؟ اما حالتی را در نظر بگیرید
که شما حقیقتاً برای این تخفیف دلیل قانع کننده دارید، شما به مشتری می گویید: «میدانید؟
ما در چند ماه اخیر فروش خوبی نداشتهایم و باید بتوانیم اجاره مکان و حقوق بچهها
(کارکنان) را سر ماه و به موقع پرداخت کنیم و … ببینید
که اگر فروشگاه شما پیش فروشگاههای همسایه معروف به عدم پرداخت سر ماه و به موقع حقوق
کارکنانش باشد، بار دیگر اعتماد مشتریتان را برای همیشه از دست دادهاید و او
دیگر از شما خرید نمی کند.
در ایران متاسفانه و معمولاً بازاریابهای ما و فروشندگان
ما یک استراتژی بیشتر یاد نگرفتهاند و به قول خودشان : «همین ما را کفایت می کند
و بس است و بیشتر از این هم نمی خواهیم!» – ببینید
این غلط است که ما بگوییم میخواهیم «مشتری» به ما اعتماد نکند! این مشتری نشد، که
نشد، می رویم سراغ یکی دیگر! فروشندگان ما راه را به خطا میروند وقتی مشتری را
دست کم میگیرند دیده اید که اکثراً درست و حسابی جواب مشتری را نمیدهند، یا
جوابهای سربالا می دهند، دلایل الکی، بی سر و ته و بی محتوا تحویل مشتری میدهند و
به اصطلاح مشتری را سنگ قلاب میکنند. بعد مینشینند توی مغازههایشان و از نبودن
مشتری و وضع بد اقتصادی و تورم و دولت و مجلس و غیره شکایت میکنند! و این در حالی
است که آنها که رمز و رموز کار را بخوبی میدانند به قول خودمان آرام آرام یکی شان
را دو تا می کنند و دو تایشان را چهار تا و حسابی پول در میآورند و پس از مدت
کوتاهی میبینید که فروشگاهشان هی بزرگتر و بزرگتر میشود و شعبههای گوناگونی این
طرف و آن طرف باز میکنند. در عین حال، عدهای چون خود را در این میدان رقابت شکست
خورده میبینند حرف و حدیث را پشت سر اینها آغاز میکنند: «نه بابا فلانی پشتش
محکمه به فلان شخصیت و بهمان وزیر و وکیل و …» از اینجاست
که به کار و اهمیت دادن به مشتری به عنوان یکی از عوامل موفقیت در کسب و کار، بازار
شایعه و بدگویی و زیرآب زدن و چوب لای چرخ گذاشتنها داغ میشود!
وقتی دلیلی قانع کننده و باورکردنی داشته باشیم، مشتری هم
خودش را جای فروشنده میگذارد و این رابطه که به مرور مستحکم شود، اعتماد مشتری
جلب میشود و این اعتماد به باور و یقین مبدل میگردد. یک اشتباه میتواند تمام
باورها را به شک و بعد بی اعتمادی مبدل کند و فروشندگان ما باید خیلی مراقب این
نکته باشند.
جلب اعتماد مشتری روی اینترنت، کاری بس مشکلتر است چرا که
ارتباط رو در رو نیست و شما باید از طریق کلمات و جملات و عکسها و صفحات و
اطلاعات و پاسخگویی به موقع به نامهها و نیازها و تسهیل سفارش و تحویل فوری و نمایش
توصیهنامهها و ارائه ضمانتنامهها این حس را در مشتری یا مشتریهای احتمالی خود
بوجود آورید.
طبقه بندی: فروش،
برچسب ها: جلب اعتماد مشتری برای فروش بیشتر،
خیلی از ما هنگام خرید یک
کالا دائما به فکر قیمت آن هستیم و بعضا کیفیت را در اولویت پایین تر قرار می
دهیم. خوب البته این هم طبیعی است چون هر شخصی علاقه مند است با پول کمتر منافع
بیشتری کسب کند. اما مشکل زمانی رخ می دهد که مشتریان به صورت افراطی و طولانی شروع
به چانه زدن بر سر قیمت با فروشنده می کنند و این منجر به کلافه شدن فروشنده می
شود و فروشندگان همیشه از این موضوع گله مندند که وقت و انرژی زیادی را باید برای
چانه زدن با این مشتریان صرف کنند. اما فروشندگان باید بدانند که همیشه حق با
مشتری است. حال سوال فروشندگان این است که در مقابل این مشتریان چه باید کرد که هم
فروش با قیمت مورد نظر ما صورت گیرد و هم مشتری را از دست ندهیم؟ برای جواب به این
سوال اول باید بدانیم خریداران به چه دلایلی چانه می زنند.
خریداران به علل زیر با فروشنده در مورد قیمت چانه می زنند:
1- آنها محصول را نمی خواهند
2- آنها استطاعت خرید محصول را ندارند
3- آنها فکر می کنند که محصول خیلی گران
است
4- آنها می خواهند برای رسیدن به قیمت پایین
تر مذاکره کنند
5- آنها می خواهند مطمئن شوند که بهترین
معامله را انجام دهند
6- سیاست شرکت آنها این است که در
رابطه با قیمت مذاکره شود
7- آنها محصول ما را با دیگر محصولات ارزانتر
مقایسه می کنند
8- آنها به دنبال یک راه برای معذرت خواستن
وگریز از خرید هستند
کاری
که فروشنده در هنگام اعتراض مشتری به قیمت باید انجام دهد این است که ابتدا بفهمد
مشتری به کدامیک از دلایل اشاره شده در بالا از قیمت ناراضی است سپس برای حل آن،
راهکار مخصوص آن مشکل را با صبر و اخلاق خوب برای مشتری ارائه کند.
دلیل اول: مشتری محصول را نمی خواهد
در اینجا مشتری محصول را نمی خواهد اما قیمت را بهانه می
کند. شما در این حالت باید از مشتری بپرسید که اگر کالا را با قیمت مورد نظر او
ارائه کنید آیا از شما خرید می کند؟ اگر جواب مشتری بله بود مشخص است که مشکل بر
سر قیمت است. اما اگر جواب خیر بود مشخص می شود که خرید نکردن مشتری دلیل دیگری
دارد. در اینجا شما باید با سوال دیگری علت خرید نکردن را جویا شوید و وقتی که
مشتری گفت که این کالا را نمی خواهد یا علاقه ای به خرید آن ندارد یا به این کالا
علاقه ای ندارد شما باید بپرسید شما چه انتظاری از یک کالا دارید؟ یا چه چیزی را
در این کالا نمی پسندید؟ اگر نکاتی را که خریدار گفت درست بود شما کالای دیگری که
مطابق خواست مشتری است به او معرفی کنید و اگر که نکاتی که خریدار گفت اشتباه بود
با خونسردی سوءتفاهمات مشتری را برطرف کنید و برداشت های مشتری را اصلاح کنید. با
اطلاعاتی که توسط خود مشتری درباره نیاز هایش پیدا کردید کالای جدیدی به او معرفی
کنید. از خصوصیات آن کالا که می تواند خواسته های مشتری را به بهترین شکل برطرف
کند بگویید سپس از مشتری دعوت به خرید کنید .
دلیل دوم: آنها استطاعت خرید محصول را ندارند
در این حالت شما باید شرایطی راحت تر برای پرداخت آنها در
نظر بگیرید. مثلا به مشتری بگویید اگر من بتوانم قیمت این محصول را در سه قسط از
شما بگیریم شما خرید می کنید؟ و یا کالایی با قیمت پایین تر به او معرفی کنید.
مثلا کالایی با جایگاه برند پایین تر که قیمت کمتری دارد را به او پیشنهاد کنید.
اگر چیزی را که شما می فروشید شبیه املاک و مستغلات است به مشتری بگویید که می
تواند روی وام مسکن حساب کند یا سال اول که خانه را خرید آنرا رهن دهد. بطور عمده
در این حالت شما باید با اطلاع از استطاعت خریدار را ه هایی که پرداخت را برای
خریدار آسانتر می کند به او پیشنهاد کنید و سپس از او دعوت به خرید کنید.
حالت سوم: مشتری فکر می کند که محصول خیلی گران است
این وضعیت معمولا برای اجناس و کالا های مرغوب با برند
معتبر اتفاق می افتد. شما باید این اطمینان را به مشتری بدهید که در قبال این خرید
منافعی بیش از پرداخت نصیبش می شود و در این حالت به مشتری بگویید آیا شما علاقه
مندید محصولی ارزانتر بخرید اما مدت زمان کمی از آن استفاده کنید؟ آیا شما حاضرید
محصولی به قیمت ارزانتر بخرید اما دائما نگران تعویض قطعات آن باشید ؟ به مشتریان
بگویید توجه کرده اید چرا با اینکه این محصول ما از رقبا گرانتر است باز هم
مشتریان از ما خرید می کنند؟ چون ما در کیفیت اجناسمان به مشتری اطمینان خاطر می
دهیم و به او راحتی خیال در مصرف بلند مدت را اعطاء می کنیم. بطور عمده در این
وضعیت شما باید کالای خود را دارای کیفیتی بالا تر نسبت به سایر کالاها نشان دهید
و مزایایی که منجر به معقول شدن قیمت شما در مواجهه با محصول رقیب می شود را
برجسته سازید. از مصائب و مشکلات کالاهای ارزان و بی کیفیت بگویید. این عمل خود به
خود مشتری را از لحاظ روانی قانع می سازد که پرداختن مبلغی بالاتر به دردسر خرابی
و بی کیفیتی وکارایی پایین محصول ارزان تر می ارزد.
حالت چهارم: آنها می خواهند برای رسیدن به قیمتی پایین تر
مذاکره کنند
در این حالت کار کمی راحتر است. چون مشتری به خرید کالا
تمایل دارد و برای همین هم شروع به پایین آوردن قیمت می کند چون خواهان خرید
کالاست اما می خواهد از شما تخفیف بگیرد. کاری که شما باید بکنید این است که زمانی
که زیرکانه علاقه خریدار به محصول را فهمیدید به راحتی از قیمت پایین نیایید. اگر
شما راحت تخفیف دهید این معنی به ذهن خریدار متبادر می شود که کالای شما ارزش
پایینی دارد و او نیز به همین علت اصرار مجدد به تخفیف بیشتر و بیشتر می کند تا
جایی که این فروش برای شما سود مناسبی به به همراه نداشته باشد پس هیچوقت در این
حالت به سادگی تخفیف ندهید و در مقابل هر تخفیف یا امتیازی که می دهید چیزی از
مشتری طلب کنید. مثلا به مشتری بگویید اگر من بتوانم کالا را به قیمت مورد نظر شما
بدهم شما پول را نقد پرداخت خواهید کرد؟ و همینطور باز هم از ویژگی های خوب محصول
خود برای مشتری بگویید تا این پیام را به مشتری مخابره کنید که این کالا چون با
کیفیت است دارای این قیمت است و امکان تخفیف وجود ندارد سپس از مشتری دعوت به خرید
کنید.
حالت پنجم : آنها می خواهند مطمئن شوند که بهترین معامله را
انجام می دهند
انسان ذاتا دوست دارد که اعمالش از جانب دیگران تایید شود
این حالت هم از این نیاز ذاتی سرچشمه می گیرید. معمولا این خریداران محصول را می
خواهند اما با زبان بی زبانی می گویند که چیزی به ما بگویید که خرید ما بهترین
تصمیم جلوه کند و با پولی که ما پرداختیم بهترین نصیبمان شود. در اینجا فروشنده
باید در مقام یک روانشناس تمام عیار وارد عمل شود و ذهن خریدار را مهندسی کند چون
این حالت بیش از آنکه یک احساس و نیاز اساسی باشد یک نیاز ذهنی - روانی است که از
نیاز به تشویق و تایید شدن سرچشمه می گیرد. اما بهترین
روش برای فروختن به چنین مشتریانی این است که از مشتری بپرسید که به نظرش این کالا
چه مزایای دارد؟ در این موقع مشتری شروع می کند به برشمردن ویژگی های خوب کالا
مثلا می گوید خانه نقلی و قشنگی است منظره ودید زیبایی دارد نوساز است دارای درب
الکترونیک است و ... شما در این حالت خوب به حرف های خریدار گوش می کنید و با تکان
دادن سر حرف های او را تایید می کنید بدین ترفند شما توسط خود مشتری مزایای
کالایتان را بر می شمارید سپس چند تایدیه از مشتریان قبلی تان که قبلا با شما
معامله کرده اند را به مشتری نشان دهید تا بداند که خریداران قبلی از معامله با
شما رضایت دارند. این حرکت در حکم تیر خلاص است که به سمت هدف می زنید سپس از
مشتری در خواست خرید کنید مطمئن باشید که کالای شما دیگر فروش رفته.
حالت ششم: سیاست شرکت آنها این است که در رابطه با قیمت
مذاکره شود
گاهی اوقات مشتری شما یک شرکت است نه یک فرد. فروش به شرکت
کمی مهارت بیشتری می خواهد چون معمولا در تیم خریدی که برای معامله پیش شما می
فرستند کارشناسان فنی و کارشناسان خرید تواما با هم و در کنار هم هستند. خوب
مذاکره درباره قیمت برای این شرکت ها بخش مهمی از فرآیند خرید است پس جلسه سختی دارید
و باید هر چه در چنته دارید رو کنید بنابر این چند مورد را رعایت کنید: 1- با
اطلاعات کامل از محصول و ویژگی های فنی آن به سر جلسه بروید همینطور از محصولات
رقبا نیز اطلاعات کاملی داشته باشید. 2- لیستی از ویژگی های منحصر به فرد محصولتان
را به خاطر بسپارید تا بتوانید روی آنها مانور بدهید. 3- به هیچ وجه به آسانی از
قیمت کالا یتان پایین نیایید و سریع قیمت پیشنهادی را نپذیرید زیرا این عمل کالای
شما را بی ارزش نشان می دهد همچنین در ازای هر تخفیفی امتیازی از خریدار بگیرید.
4- در پرداخت انعطاف پذیر باشید تا به جای تخفیف شرایط پرداخت مناسب تری برای آنها
در نظر بگیرید. 5- اما مهمترین قسمت؛ با کسب اطلاع از فعالیت های شرکت خریدار
ببیند مهمترین نیاز آنها به این محصول چیست؟ بگذارید مثالی برایتان بزنم؛ یک شرکت
راهسازی نیاز به ماشین آلات سنگین راه سازی داشت. پس از توافق اولیه تیم خرید شرکت
راهسازی، قرار جلسه ای را با فروشنده برای آخر هفت ترتیب داد. فروشنده به سرعت در
پی کسب اطلاعات از فعالیت های شرکت راهسازی برآمد. در جریان کسب اطلاعات متوجه شد
که این شرکت شرکتی پیمانکاری است که اکثرا در مناطق سردسیر و صعب العبور و گردنه ها
اقدام به ساخت جاده می کند. با اطلاع از این موضوع با واحد تولید کارخانه ای که در
آن کار می کرد تماس گرفت و پرسید که آیا این واحد قادر است بر روی ماشین آلات
سیستم حرارتی مدرن و مناسبی مخصوص مناطق سرد ویخبندان نصب کند؟ همچنین محل نگهداری
گازوئیل را را طوری طراحی کنند که در سرد ترین حالت آسیبی نبیند و یخ نزند؟ واحد
تولید جواب مساعد داد. آخر هفته شد. فروشنده سر جلسه حاضر شد و پس از مدت زمان
زیادی که از جلسه گذشت شرکت راهسازی آخرین قیمت پیشنهادی اش را اعلام کرد و گفت
فقط در این قیمت است که حاضر به خرید ماشین آلات است در این لحظه بود که فروشنده
برگ برنده اش را رو کرد و گفت ماشین آلات ما مجهز به سیستم گرمایشی بسیار مدرن است
و همچنین دارای باک کاملا مقاوم در برابر سرماست و روی این مزیت حسابی مانور داد.
تیم خرید که از این مزیت بسیار شگفت زده شده بود قرار داد را به قیمت مورد نظر
فروشنده امضا کرد و به این ترتیب فروشنده، معامله ای به ارزش میلیون ها تومان را
جوش داد. پس احاطه و اشراف کامل اطلاعاتی در هنگام معامله با تیم خرید و شناسایی
نیاز های به خصوص شرکت و مانور دادن روی آن، رمز پیروزی در فروش است.
حالت هفتم: آنها محصولات ما را با محصولات ارزانتر مقایسه
می کنند
این پدیده یک موضوع طبیعی است. همیشه خریداران کالاها را با
هم مقایسه می کنند و معمولا در تعارض بین انتخاب و خرید یک کالا و کالای دیگر دست
به مقایسه می زنند. اما چیزی که مهم است این است که الان مشتری نزد شماست و شما این
فرصت را دارید که مشتری را ترغیب به خرید کالای خود کنید.
پس از معرفی محصول و ارزیابی آن توسط مشتری ممکن است او به
شما بگوید که کالای دیگری را در فروشگاه دیگری دیده که قیمت ارزانتری نسبت به
کالای شما دارد. مثلا فردی را در نظر بگرید که خواهان خرید یک لباسشویی است و پس
از دیدن محصول شما به شما می گوید که در فروشگاه دیگری لباسشویی با قیمت پایین تر
مشاهده کرده. در این لحظه شما اصلا نباید دستپاجه شوید بلکه باید باید با آرامش
مزایای کالای خود را به مشتری توضیح دهید به مشتری بگویید که تفاوت صد و بیست هزار
تومان در قیمت با اهمیت تر است یا آنکه لباسشویی ای را بخرید که دارای سر و صدای
زیادی است؟ یا به او بگویید که اگر کالای ما گرانتر است به این دلیل است که دارای
دوام بالا وکارکرد طولانیست و دارای قطعات مقاوم و درجه یک است و او را از
لباسشویی ای که قطعاتش مدام خراب می شود و باید برای نصب آن هزینه کند بترسانید و
سپس به او بگویید آری قیمت ما بالاترست چون ما از کیفیت کالایمان اطمینان داریم و
اینکه این کالا برای شما منافع بلند مدت به همراه دارد. به او بگویید که قیمت چه
اهمیتی دارد وقتی کالایی باعث دردسر و اتلاف وقت شما شود؟ بگویید به ریکسش می ارزد
به خاطر تفاوتی جزئی در قیمت،کالایی نام مطمئن بخرید؟ همچنین می توانید مثالی
بیاورید که چند وقت پیش لباسشویی بی کیفیتی که سیستم برق ضعیفی داشت اتصالی کرد و
موجب برق گرفتگی خانم خانه داری شد.
به طور کل در این حالت بهتر است از
سیاست چماق وهویج استفاده کنید. یعنی از طرفی معایب و پیامد های منفی خرید کالای
بی کیفیت و ارزان را گوشزد کنیم و از طرفی ویژگی کالایمان را به رخ مشتری بکشیم در
این حالت مشتری قانع می شود که کالای شما ارزش قیمت بالاتر را دارد سپس از او دعوت
به خرید کنید.
حالت هشتم: آنها دنبال راهی برای معذرت خواستن و گریز هستند
در این حالت مشتری می خواهد از وضعیت خلاص شود اما مانند
حالت اول قیمت را سپر می کند و پشت قیمت سنگر می گیرد در این حالت مانند حالت قبل
شما باید خریدار را خلع سلاح کنید و علت اصلی خرید نکردن مشتری را بفهمید. برای
اینکار از او بپرسید اگر این کالا با قیمت مورد نظر شما به فروش برسد آیا شما آنرا
می خرید در اینجا خریدار دیگر مجبور می شود که علت اصلی عدم خرید را لو دهد مثلا
می گوید فعلا به این کالا نیاز ندارم یا باید با همسرم مشورت کنم یا رنگ این کالا
مورد نظر من نیست یا این کالا زیبایی مورد انتظار من را ندارد. وقتی شما علت اصلی
را فهمیدید شروع به برطرف کردن مشکل می کنید خواه با پیشنها کالایی دیگر باشد یا
تعویض رنگ یا تعیین قرار ملاقات بعدی که خریدار با همسرش حضور پیدا کند.
در انتها لازم است این را تاکید کنم که در همه حالت های
بالا فروشنده ابتدا علت اصلی بحث و اختلاف خریدار را فهمیده و سپس شروع به اقناع
مشتری در آن مورد بوسیله تعریف از ویژگی های محصول می کند. در تمام موارد بالا
مانور دادن روی ویژگی های مثبت محصول و رفع ابهام و سپس درخواست خرید کردن؛
مهمترین ابزار در دست فروشنده برای موفقیت در اتمام معامله است .
طبقه بندی: فروش،
برچسب ها: فروش به مشتریانی که چانه می زنند،